سلام
سلام سلام خوفی مامانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دیشب با بابایی رفتیم اطراف مجتمع قدم زدیم خیلی خوشحال بودی بغل بابایی بودی آرومه آروم خوش گذشت.... عوضش امروز حسابی داری اذیتم می کنی چون بابایی رفته کلاس و خونه نیست تو هم حسابی بهش وابسته ای و منو کلی اذیت می کنی تازه همین الانشم هی داری نق می زنی یادت باشه ها وقتی بزرگ شدی تلافی می کنماااااااااااااا رااااااااستی صبح منو بابا خواب بودیم تو بیدار شده بودی و خزیده بودی سمت بابا رفتی نزدیک صورتش یهو با صدای بلند گفتی"اوووووووووووووووو" اینو بابا بهت یاد داده مارو بیدار کردی خلاصه &n...
نویسنده :
مامان زینب
17:48